Alone For Ever
مهسا همه ی زندگیم بود...دیگه تنها شدم..
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید امررضا هستم 18 ساله این وبلاگ رو درست کردم برای هر کس که تنهاست... اي کاش اصلا نبودي و نمي آمدي ومن بودم و مانند گذشته… خسته ام , خسته اي غبار گرفته و بغض در گلو مانده… خدا را شکر براي در آغوش کشيدن زانوانم مانده… خسته ام خدااااا !! خوشحال میشم همراهیم کنید

پيوندها
❤ طلایه ❤
takstarandherfriends
پیش پیش
Alone girls
نادیا
تنهام گذاشت
عشق
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Alone For Ever و آدرس 4lone.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 177
بازدید ماه : 175
بازدید کل : 10242
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
amirreza

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : amirreza

آرام آرام دست به شانه ام زدو گفت: آفرین! تنهایی که ترس ندارد..بعد آرام آرام دور شد......

هرگز نفهمید که من از دوری خودش میترسم نه از تنهایی.....

 

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : amirreza

امروز خیلی حالم گرفته بود.....

دلم هوای مهسارو داشت خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

از خونه رفتم بیرون نمیدونستم کجا باید برم..از قیافم معلوم بود که چقدر داغونم

تو خیابونا راه میرفتمو با خودم میگفتم مهسا کجاست؟؟ با کیه الان؟؟  چرا تنهام گذاشت؟؟ چرا غرورمو زیر پاهاش له کرد

ساعتمو نگاه کردم دیدم 2:30 گذشته ولی خودم متوجه نشدم

دوس نداشتم برگردم خونه..آرزو میکردم که الان یه ماشین بزنه بهم بمیرم مردم نگاهم میکردن انگار همه چیز از قیافم معلوم بود

دوس داشتم یه جا بشینم فقطو فقطو فقط به مهسا فکر کنم

همیشه مه دلم هواشو میکنه یجا میشنمو بهش فکر میکنم تنها تفریح من همینه فکر کردن بهش آرومم میکنه اما بعدش نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم

هر وقت که دوستامو میبینم خودمو خوشحالو شاد نشون میدم اما هیچ کس نمیدونه تو دلم چه خبره

اصلا صدای تپیدن قلبمو نمیشنوم

ای کاش کسی به اسم مهسارو پیدا نمیکردم..ای کاش همون اولا بیخیالش میشدم..ای کاش.............

مهسا دیدی باهام چه کردی؟؟ دیدی گفتم یه روزی از بودنم راحت میشی؟؟ دیدی گفتم یه روز از دادن اس ام اس هامو زنگام که حالتو بهم میزد راحت میشی؟؟ خوش به حالت

اما منم خدایی دارم فقط اون میدونه که تو دلم چی میگذره

 

 

 

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : amirreza

تنهایم اما دلتنگ آغوشی نیستم...

خسته ام اما به تکیه گاهی نمی اندیشم....

چشمایم تر هستند و قرمز اما رازی ندارم...

چون مدت هاست دیگر کسی را خیلی دوست ندارم...

 

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : amirreza

خدایا هرگز کسی را به انچه که قسمتش نیست عادت نده

شاید تنها دل خوشیش شود ....

 

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : amirreza

به من حق بده
که میل به خوردن نداشته باشم
این بغض‌ها که
تو به خورد من دادی
سیر سیرم می‌کند
....

 
24 خرداد 1392برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده :

 سلام 

امیر جونم حرفات خیلی غمگین بود اشکم در اومد 

غصه نخور همه چی ذرست میشه منم تقریبا مثل توام

 

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : amirreza

سلام به دوستای خوبم

اگه دوس داشتید در وبلاگم ثبت نام کنید

هرکس دلش گرفته , هرکس که تنهاست , هرکس دردودلی داره مثل خودم.....

میتونه اینجا هرچی که میخواد بگه

 

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : amirreza

 

 

همیشه ساده بودم

 

ساده سلام کردم

 

ساده دل دادم

 

ساده محبت کردم

 

ساده باور کردم

 

ساده چشم گفتم

 

ساده وابسته شدم

 

اما سخت دلم راشکستند....خیلی سخت

کاش ساده نبودم

کاش...

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : amirreza

سلام به همه دوستام امیدوارم که حالتون خوب باشه

 گاهی اوقات انقد دلم هوای مهسارو میکنه که خدا ام نمیدونه.....

بعضی وقتا انقدر بهش فکر میکنم که ساعتو نگاه میکنم میبینم 2 ساعت گذشته.....دلم صداشو میخود...نگاهشو میخواد...دوست ندارم گفتناشو میخواد

خیلی خسته ام

ترکم کردو رفت بدون اونکه بهم فکر کنه...منو نگاه نکرد خیلی راحت ازم گذشت هر وقت که دلم میگیره گوشیمو بر میدارم یه اس ام اس مینویسم تا براش بفرستم اما موقه ی ارسالش یه حسی جلومو میگیره بعدش با خودم میگم هه کجایی بیچاره؟ اون رفته ه ه ه ه.2 ساله که رفته تو این 2 سال حتی 1 لحظه ام یادت نیوفتاد و اس ام اسو پاک میکنم

نمیخوامش هییییچ وقت نمیخوامش

شنیدن اسم قشنگش قلبمو میخواد ار جا بکنه     مهسا

نشانی ام عوض نشده !
هنوز در همین خانه ام ، فقط دیگر زندگی نمی کنم …

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : amirreza

بهم گفت کمى از حال و روزت بگو
و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ،
اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم !

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : amirreza

رویاهایم را امشب میگذارم پشت در ، بیچاره رفتگر ، چه بار سنگینی دارد .

 
جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : amirreza

 در را که میبندی باد هم پشت در زوزه میکشد من که منم......

 
پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, :: 17:18 :: نويسنده : amirreza

دیگر کمتر اشک میریزم...نمیدانم دارم بزرگ میشوم یا سنگ..خدا میداند...

از روزی که رفت تا الان 2 سالو 2 ماه گذشته همه ی فکرم پیششه.....بعضی شبا خوابشو میبینم..بازم خوبه تو خواب میبینمش...

 

 
شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : amirreza

آنقدر دوست دارم.....

که گاهی اوقات فراموش میکنم تو دوسم نداشتی.......